دوران بلوغ و نوجوانی ناشنوایان با افراد شنوا متفاوت است. آنها به دوستیهای عمیق و فرصتهای ارتباطی مناسب نیاز دارند تا مهارتهای اجتماعی لازم را بیاموزند.
قضاوتهای گروه همسالان در دوره نوجوانی برای ناشنوایان اهمیت زیادی دارد. چون کودک ناشنوا از آموزشهای غیرمستقیمی که برای همسالان شنوای او وجود دارد بیبهره است .
در نتیجه توصیه میشود گفتگوها برای کودک ناشنوا قابل دیدن باشد تا او به ارتباط رویدادها پی ببرد.
اگر واکنش یک کودک ناشنوا نسبت به ناشنوایی خود به صورت حس حقارت افراطی یا برعکس به شکل سلطهجویی باشد، احتمال دوستیابی برای او کم خواهد بود.
کودکان ناشنوا بیشتر از همسالان خود در معرض ابتلا به اضطراب و افسردگی و شکایتهای جسمی روانزاد یا مجموعهای از این وضعیتها قرار میگیرند.
برخورد خانواده و دوستان با فرد ناشنوا باید چگونه باشد تا او به این مشکلات برنخورد؟
معمولا درباره شخصیت ویژه ناشنوایان توصیفهای منفی آورده میشود و آنان را به عنوان افرادی که از رشد عاطفی لازم برخوردار نیستند و افرادی عجول، خود محور و انعطافناپذیر و بیاحساس نسبت به دیگران وصف میکنند.
دلیل اینگونه برداشتها این است که آنها واکنشهای مرسوم اجتماعی را در ارتباط خود با دیگران، همانند همسالان شنوای خود نیاموختهاند.
در نتیجه از احساسات آنی خود پیروی کرده و این مشکل را تا بزرگسالی هم تداوم میبخشند.
مثلا شاهدیم اگر کودک ناشنوا والدینی ناشنوا داشته باشد به میزان چشمگیری بیش از آنهایی که والدین شنوا دارند در کارها تامل و ژرفاندیشی نشان میدهند و این نشان میدهد که احتمالا روش ارتباطی و آشنایی والدین ناشنوا با مسایل او مناسبتر است.
در این میان نداشتن فرصتهای آموزشی مناسب هم مزید بر علت میشود… باید بگویم رفتار اعضای خانواده، به ویژه مادر در رشد عاطفی و سازگاری اجتماعی و آمادگی آموزش مهارتهای زبانی و تحصیلی بسیار مهم است.
آیا باید کودک ناشنوا خیلی مورد حمایت والدین قرار گیرد ؟
خیر. بگذارید مساله را بشکافم، دست کم در ۹۰ درصد والدین شنوای کودک ناشنوا، احساس سردرگمی، عدم قطعیت و حتی گهگاه احساس گناه ملاحظه میشود.
این دوگانگی عاطفی والدین و راهنماییهای متناقضی که از دیگران میگیرند اغلب آنها را بیش از حد حمایتگر و بیثبات در اعمال نظم برای بچه میسازد.
گاهی هم، به خصوص در زن و شوهرهایی که پیش از تولد فرزند ناشنوای خود با هم مشکلات عمیق داشتهاند دیده میشود که کودک را طرد و مسوولیت را به عهده دیگری (معمولا همسر) میاندازند.
♦ ♦ ♦
در هر صورت این واکنشها موجب میشود که کودک از واقعیت بگریزد. اولین راه برخورد مناسب این است که زن و شوهر همدل باشند و رفتارهای متناقض نشان ندهند. مثلا میبینیم پدر نارسایی حسی کودک را نمیپذیرد و انتظارات نامعقول از بچه دارد و برعکس، مادر حمایت بیش از حد میکند.
تقابل این دو دیدگاه است که ناراحتی روانی ثانویه را در کودک ایجاد میکند.
پس با این رفتار اشتباه اعتماد به نفس کودک ناشنوا را میگیریم و او را در آینده به بیمار روانی تبدیل میکنیم.
بله، علاوه بر عدم اعتماد به نفس، اطاعت افراطی، سعی در خشنود کردن دیگران، گوشهگیری و پرخاشگری میتواند جلوه کند و به هر حال اول اثر مستقیم نارسایی شنوایی در کودک دوم واکنش پدر مادر و دیگران نسبت به کودک ناشنوا و سوم مشکلات ناشی از معاینهها و درمانها میتواند به مشکلات ثانویه روانی او منجر شود.
توصیه میکنم والدین در درجه اول برای تشخیص ناشنوایی هر چه زودتر اقدام کنند چون هر چه سریعتر فعالیت زبانآموزی را به ناشنوا آغاز کنیم از عوارض برگشتناپذیر پیشگیری کردیم.
احتمال دارد این نقص در دیگر جنبههای کارکردی مغز هم تاثیراتی بگذارد. پس به جای اندوهگین شدن و آرزوی اینکه کاش چنین نبود و یا انکار معلولیت فرزندتان به او کمک کنید تا با ترکیب منسجمی از مفاهیم روش شفاهی و شیوه زبان اشاره و لبخوانی پیشرفت کند و استعدادش شکوفا شود.
آیا بهره هوشی بچههای ناشنوا کمتر از بقیه بچه هاست؟
خیر، این فقدان ساده شنوایی ربطی به توانایی ذاتی هوشی ندارد و بهره هوشی از همان منحنی زنگولهای شکل شنوایان پیروی میکند.
اگر یک والد شنوای فهمیده رنج یادگیری زبان اشاره را به خود هموار کند به راحتی میتواند با فرزندش رابطه برقرار کند و هم کمک کند گنجینه لغات فرزندش به همان سرعت همسالان شنوای خود تکمیل شود.
بعضی والدین از زبان اشاره بدشان میآید و آن را نماد معلولیت و یا مانع یادگیری زبان کلامی میدانند؛ آیا واقعا همینطور است؟
متاسفانه والدین با مقاومت در برابر زبان اشاره فراموش میکنند منظور از زبان آموزشی دسترسی به اطلاعات است و کودک آنها بدون شنوایی یا جانشین موثر آن یعنی اشاره ساعتهای بیشماری را از دست میدهد.
شواهد بر این دلالت دارد که یادگیری زبان اشاره موجب عدم تشویق کودک به فراگیری زبان کلامی نمیشود و همواره ترکیب روشهای کلامی، لبخوانی، اشاره و تقویت صدا بهترین نتیجه را میدهد.
مشکل اساسی این بچهها صرفا نداشتن حس شنوایی نیست بلکه عدم امکان ایجاد یک سیستم ارتباطی مناسب با پیرامون خود و دیگران است.
روانپزشکان چه کمکی میتوانند به کودک ناشنوا بکنند؟
هدف ما از درمانها از بین بردن استرس ناشنوا است که پیش نیاز آن بررسی محیط و روابط خانه و محل آموزشی است.
دوم دگرگونسازی محیط ناسالم، سوم درمان نشانهها و یا در صورت امکان درمان علت اصلی به وسیله دارو یا رفتار درمانی و توصیههایی جهت حفظ و تعالی بهداشت روانی خانواده.
در ضمن تجویز داروها و رفتار درمانی برای ناشنوایان هیچ فرقی با شنوایان ندارد.